حضرت زهرا(س) که اسوه عفاف و حجاب‌اند در مواقع حساس و ضروری، در اجتماع حضور می‌یافتند.

به گزارش راسخون به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، حضرت فاطمه(س) اگرچه نمونه کامل یک زن مسلمان در تمام اوصاف و کمالات اسلامی به ویژه در حجاب و عفاف بود، ولی مسائل سیاسی و اجتماعی را نیز در مواقع حساس نادیده نمی‌گرفت، مخصوصاً در ولایت امیرالمؤمنین و به یغما رفتن فدک، با خلیفه غاصب وقت و دارو دسته‌اش به مبارزه پرداخت و در مجامع عمومی به مناظره نشست، ولی در عین حال هرگز از پرده حجاب کامل و عفاف لازم بیرون نرفت.

در جلد 43 کتاب بحارالانوار، آمده است که شرم و حیا و عفت حضرت زهرا(س) به قدری بوده که حتی در حضور مرد نابینا خود را محفوظ داشت.

امیرالمومنین علی(ع) می‌فرماید: «روزی حضرت زهرا(س) در محضر رسول خدا(ص) نشسته بود که مرد نابینایی اجازه ورود خواست. پیامبر(ص) مشاهده فرمود که حضرت زهرا(س) برخاست؛ فرمود: «دخترم این مرد نابیناست.» پاسخ داد: «ان لم یکن یرانی فانی اراه و هو یشم الریح؛ اگر او من را نمی بیند، من او را می نگرم [اگر چه او نمی بیند اما] بوی [عطر] مرا استشمام می کند!» رسول خدا(ص) پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: «شهادت می‌دهم که تو پاره تن من هستی».

آن تجسم حیا و عفت، تا ضرورتی نبود، به میان جامعه نمی آمدند اما در مواقع حساس و ضروری، در اجتماع حضور می یافتند و در مسائل سیاسی و اجتماعی شرکت می کردند؛ به ویژه در مسئله ی ولایت امیرالمؤمنین(ع) و به یغما رفتن فدک، در مجامع عمومی به مناظره می نشستند و از حق خویش دفاع می کردند و در عین حال هرگز از پرده ی عفاف و حجاب بیرون نمی رفتند.

در کتاب بحثی کوتاه پیرامون خطبه فدک، آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی، در قسمتی، درباره چگونگی حجاب حضرت زهرا(س) در راه مسجد النبی را بیان می‌کند:

«لَمّا اَجمَعَ ابوبَکرٍ وَ عُمَرٍ عَلی مَنعِ فاطِمَةَ فَدَکاً وَ بَلَغَها ذلِکَ» زمانی که ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند که مانع رسیدن فدک به حضرت زهرا(س) شوند،  این خبر که به حضرت زهرا(س) رسید. «لاثَت خِمارَها عَلی رَاسِها» خمار(چیزی بزرگتر از روسری فعلی که سر و سینه و گردن را می پوشاند) را بر سر کرد. «وَاشتَمَلَت بِجِلبابِها» و جلباب (نوعی پوشش سراسری بوده که بر روی لباسها می پوشیدند شاید چیزی شبیه عبای امروز یا پیراهن بلند عربی)، حضرت آن پوشش سراسری را نیز پوشیدند. «وَ اَقبَلَت فی لُمَّةٍ مِن حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَومِها» حضرت زهرا(س) در میان گروهی از اعوان و یاران و خویشاوندان حرکت کردند. «تَطَاُ ذُیُولَها» ایشان در راه رفتن پا بر روی لباسشان می گذاشتند که نشانه بلندی لباس حضرت است که زیر پا قرار می گرفته. «ما تَخرِمُ مِشیَتُها مِشیَةَ رَسُولِ الله(ص)» راه رفتن حضرت هیچ کم از راه رفتن پیغمبر اکرم(ص) نداشت و با همان متانت و وقار حرکت می‌کردند. «حَتّی دَخَلَت عَلی اَبی بَکرٍ وَ هُوَ فی حَشدٍ مِنَ المُهاجِرینَ وَ الانصارِ وَغَیرِهِم» تا اینکه حضرت وارد شدند بر ابی بکر در مسجد درحالیکه گرداگرد او را جمع زیادی از مهاجرین و انصار و دیگر مسلمین گرفته بودند. «فَنیطَت دُونَها مُلاءةٌ» با ورود حضرت به مسجد میان ایشان و مردهای مهاجر و انصار که گرداگرد ابی بکر بودند پرده ای آویخت شد. این هم از اموری است که برای حفظ حضرت از نگاه مردان و احترامی بوده که به صورت سنت درآمده و امروزه نیز در مجالس مذهبی رعایت می گردد. «ثُمَّ انَّت اَنَّةً اَجهَشَ القَومُ لَها بِالبُکاء» حضرت وقتی نشست آهی کشید و ناله اش آنچنان جانسوز بود که تمام مهاجرین و انصار و زن و مرد شروع به گریه کردند. آنگونه که از ناراحتی به حالت زاری افتاده بودند. «فَارتَجَّ المجلِسُ» سپس مجلس متشنج شد. « ثُمَّ امهَلَت هُنَیَّةً حَتّی اذا سَکَنَ نَشیجُ القَومِ وَ هَدَات فَورَتُهُم» حضرت مدتی مهلت دادند تا قوم آرامش پیدا کنند و مجلس آرام گیرد.

مرحوم مجلسی به نقل از «قرب الإسناد» از سندی بن محمّد از ابوالبختری از امام صادق علیه السلام از پدرش امام باقر علیه السلام روایت کرده است: «تقاضی علیّ و فاطمة إلی رسول الله صلی اللَّه علیه و آله فی الخدمة فقضی علی فاطمة بخدمة ما دون الباب، و قضی علی علیّ بما خلفه قال: فقالت فاطمة: فلا یعلم ما داخلنی من السرور إلّا الله بإکفائی رسول الله صلی اللَّه علیه و آله تحمّل رقاب الرجال» علی و فاطمه از رسول‏ خدا (ص) تقاضا کردند تا برنامه زندگیشان را بر ایشان تعیین کند؛ پس پیامبر(ص) خدمت درون خانه را به عهده فاطمه(س)گذاشت و کارهای خارج از منزل را به علی(ع) سپرد؛ پس فاطمه(س) گفت : «میزان خوشحالی و شادمانی مرا کسی جز خداوند نمی‏‌داند؛ زیرا رسول‏ خدا(ص) مرا از تحمل معامله با مردان رها و بی‏‌نیاز کرد».

هم‌چنین در جلد دوم کشف الغمه اینگونه آمده است: روزی حضرت زهرا(س) در بستر بیماری به «أسماء بنت عمیس» فرمود: «من بسیار زشت می‌دانم که جنازه زن را پس از مرگ، بر روی تابوت سر باز گذاشته، بر روی آن پارچه ای می افکنند، [طوری] که حجم بدن مشخص می گردد. مرا بر روی تابوت آن چنانی مگذار و بدن مرا بپوشان که خدا تو را از آتش جهنم بازدارد».

چنین بانوی باعظمت و بی نظیری را به حق می توان باشخصیت ترین، اجتماعی ترین و در عین حال عفیف ترین انسانی بدانیم که باید سرمشق خویش در تمام راه و رسم زندگی قرار دهیم.
/2759/